اَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ، وَ کَمالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقِ بِهِ . وَ کَمالُ الْتَصْدیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ . وَ کَمالُ تَوْحیدِهِ الاِخْلاصُ لَهُ، وَ کَمالُ الاِخْلاصِ لَهُ نَفْىُ الصِّفاتِ عَنْهُ،
سرلوحه دین شناخت اوست،و درست شناختن او باورداشتن اوست،و درست باور داشتن او ، یگانه انگاشتن اوست ، ویگانه انگاشتن او ، او را بسزااطاعتنمودن است. و بسزا اطاعت نمودن او صفتها را از او زدودن است،
اَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ، وَ کَمالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقِ بِهِ . وَ کَمالُ الْتَصْدیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ . وَ کَمالُ تَوْحیدِهِ الاِخْلاصُ لَهُ، وَ کَمالُ الاِخْلاصِ لَهُ نَفْىُ الصِّفاتِ عَنْهُ،
سرلوحه دین شناخت اوست،و درست شناختن او باورداشتن اوست،و درست باور داشتن او ، یگانه انگاشتن اوست ، ویگانه انگاشتن او ، او را بسزااطاعتنمودن است. و بسزا اطاعت نمودن او صفتها را از او زدودن است،
لِشَهادَهِ کُلِّ صِفَهٍ اَنَّها غَیْرُ الْمَوْصوفِ، وَ شَهادَهِ کُلِّ مَوْصوفٍ اَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَهِ.
چه اینکه هر صفتى گواهى مىدهدکه غیر ازموصوف خود است و هر موصوفى شهادت مىدهد که از صفت جداست ،
فَمَنْ وَصَفَ اَللّهَ سُبْحانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ، وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنّاهُ وَ مَنْ ثَنّاهُ فَقَدْ جَزَّاَهُ، وَمَنْ جَزَّاَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ، وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ اَشارَ اِلَیْهِ.
پس آنکس که خداى پاک را با صفتی توصیف نماید وى را باقرینی پیوسته. و آن کس که وى را مقرون به چیزى قرار دهد،تعدد در ذات او قائل شده، و هر کس تعدد در ذات او قائل شود ، اجزائى براى او تصور کرده ، و هر کس اجزائى براىاو قائل شود وى را نشناخته است. و کسى که او را نشناسد ، به سوى او اشاره مىکند،
آری امام صادق علیه السّلام می فرمایند :225 عَنْهُ عَنْ مَرْوَکِ بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ جُمَیْعِ بْنِ عُمَرَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: أَیَّ شَیْءٍ اللَّهُ أَکْبَرُ فَقُلْتُ اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ قَالَ وَکَانَ ثَمَّ شَیْءٌ فَیَکُونُ أَکْبَرَ مِنْهُ قُلْتُ وَ مَا هُوَ فَقَالَ:اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَفَ. )هلالى، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، 2جلد، الهادى – ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1405ق.(
خداوند برتر از آن است که به وصف درآید
وَ مَنْ اَشارَ اِلَیْهِ فَقَدْ حَدَّهُ، وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ، وَ مَنْ قالَ «فِیمَ؟» فَقَدْ ضَمَّنَهُ، وَ مَنْ قالَ «عَلامَ؟» فَقَدْ اَخْلى مِنْهُ.
و هر کس به سویش اشاره کند،برایش حدى تعیین کرده،و آن که او را محدود بداند،وى را به شمارش آورده،و آن کسکه بگوید خدا در کجا است؟وى رادر ضمن چیزى تصور کرده،و هر کس بپرسد بر روىچه قرار دارد؟جائى را از او خالى دانسته،
کائِنٌ،لا عَنْ حَدَثٍ،مَوْجُودٌ،لا عَنْ عَدَمٍ،مَعَ کُلِّ شَىءٍ،لابِمُقارَنَهٍ،وَغَیْرُ کُلِّ شَىءٍ لابِمُزایَلَهٍ ،فاعِلٌ،لابِمَعْنَى الْحَرَکاتِ وَ الآلَهِ،بَصِیرٌ اِذْلامَنْظورَ اِلَیْهِ مِنْ خَلْقِهِ، مُتَوَحِّدٌ اِذْلاسَکَنَ یَسْتَانِسُ بِهِ وَ لا یَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ،
همواره بوده است و از چیزى به وجود نیامده ، و وجودى است که سابقه عدمبراى او نیست ، با همه چیز هست اما نه اینکه قرین آن باشد ، و مغایر با همه چیز است ، اما نه اینکه از آن تهی باشد ، هرچه خواهد پدید آرد و ، نیازی به جنبش و وسیلت ندارد . از ازل بیناست وتا به ابد یکتاست ، دمسازی نداشته تا از آن جدا افتد و بترسد که تنهاست .
خلاصه سخن اینکه همانگونه که رسول خدا ص فرمودند:قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ إِنَّ قَوْماً تَفَکَّرُوا فِی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ فَقَالَ النَّبِیُّ ص:تَفَکَّرُوا فِی خَلْقِ اللَّهِوَلَاتَفَکَّرُوافِی اللَّهِ فَإِنَّکُمْ لَنْ تَقْدِرُوا قَدْرَهُ) مجموعة ورام ؛ ج1 ص250) (ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، 2جلد، مکتبه فقیه – قم، چاپ: اول، 1410 ق.)
توصیه امام امیرالمومنین نیز این است که انسان باید در آفریده های خدا تفکّر کند و نه در ذات خدا.